************************************************************
******************************
بسم اللّه الرّحمن الرّحـیم
لایُومَ کَیُومِکَ یا اَباعَبدِاللّه
آیا تا کنون هیچ فکر کرده ایداندازۀ دور گردن یک طفل ششماهه چقدر است؟
یاپهنای ناوک یک تیر سه شعبه چه اندازه ایست؟
اگر چند لحظه به این موضوع فکرکنید به رباب دلسوخته حق می دهید که بگوید:
مرغک زخمی من لانه بیا شویمت چهرۀ خونین تورا
برّه آهوی لب عطشان رباب ای فدای رَمِ تو جان رباب !
... اندکی از ظهر عاشورا گذشته، تمام یاران حضرت اباعبدالله الحسین جام شراب شهادت را سرکشیده وبه مهمانی خدای خویش نائل ودر مصاحبت رسول اکرم ( ص ) و مولی الموحّدین حضرت علی ابن ابیطالب ( ع ) ، شافعۀ محشر حضرت زهرای مرضیه ( س ) و سبط اکبر، حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) عِندَ رَبّهِم یُرزَقون گشته اند.
از 72تن یار با وفای حسین ( ع ) دیگر کسی نمانده که برای ندای « هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی » امام لبّیک گوید اِلآ پاسخی که از یکی از خیمه ها واز درون گهواره ای برخاست.
آری هنوز سرداری برای امام حسین ( ع ) باقی بود .
همچون مادر حضرت علی اکبر( ع ) که با دست خود جوانش را لباس رزم پوشانده وبه استقبال شهادت فرستاد ، رباب ( س ) نیز با عوض کردن قنداق سبز حضرت علی اصغر ( ع ) با قنداق سفید وی را در آغوش پدر نهاد تا بمیدان رزم رهسپار شوند.
آخرین سردار امام فقط شش ماه سنّش بود که پا به عرصۀ نبرد با دشمن خونخوار نهاد . زره رزمیش قنداقی سفید و کلاهخود جنگیش دستمالی سبزبود که مادرش بر سرش بسته بود.
تیری از کمان شقی ترین فرد سپاه کفر، حرملۀ لعین بر جهید وبر گلوی تشنۀ کودک نشست. حلقوم سردار شیرخواره حسین ( ع ) گوش تا گوش پاره گشت آخر آن یک تیر معمولی نبود تیری بود با سه ناوک. « اَلا لَعنةُ الله علی القوم الظّالمین ».
وقتی طایر روح می خواهد قفس جسم را رهاکند هر انسانی دست وپائی میزند امّا شیرخوارۀ رباب دستانش در قنداق پیچیده بود و نتوانست دستی تکان دهد بدنش در آغوش پدر لرزید و با لبخندی پدررا وداع کرد.
امام ( ع ) مشتی از خون مطهّر فرزند لب تشنه پر کرده وبه سوی آسمان پاشید خون مطهّری که حتّی یک قطره اش به زمین باز نگشت گویا عرشیان برای زینت عرش نیازمند آن بودند چرا که زمین کربلا از خون پاک یاران حسین ( ع ) بحدّ کافی بهره برده بودند امّا آسمانیان تا آن لحظه بی بهره بودند!.


غتچه ای نشکفته از گلزارچید تا نماید هدیه بر دادار عشق
شاخۀ گل را بروی دست خویش تارساندش بر دردربارعشق
پس ندا برعاشقان زد بر ملا : کیست طالب برگل بی خارعشق
گلفروشم گلفروشم گلفروش تحقه آوردم سر بازار عشق
ناگه از معشوق آمد این ندا : من خریدار گلم با خار گل
تیر صیّاد از کمین برجست و زد بوسه بر حلقوم گل رخسار عشق
غنچه اش بشکفت وزد لبخنده ای کِای پدر سیرابم از دیدار عشق
شاخۀ گل روی دست باغبان قبله را می جست چون پرگار عشق
رنگ از رخسار برگ و گل پرید شد خزان در دامن سالار عشق

:: برچسبها:
مرغک زخمی ,
حضرت ,
علی اصغر ,
امام حسین ,
عاشورا ,
هل من ناصرا ,